گندم  و  بلدرچین



روایت اول
می آیی
و بی آنکه حتی نگاه کنی
به جاکفشی خالی مساجد
صف ابن ملجم ها را می شکافی...
و در محراب قامت می بندی
الله اکبر!
امشب در تمام مساجد جهان نه؛

دست کم در مساجد تهران و قم
برای هزارو یکمین بار
فرق تو شکافته می شود.

روایت دوم
می گویم:
فرزندم
روزی می رسد
که در قفسه ی مساجد جهان
در کنار هر قرآن
یک نهج البلاغه هست.
و نماز گزاران
بعد ازقرائت قرآن
کمی هم قرآن ناطق می خوانند.
آن وقت در شب نوزدهم
هیچ فرقی شکافته نمی شود
و ام کلثوم سری راحت بر بالین می گذارد!
::: چهارشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۳::: 13:28 ::: میرجعفری سیداکبر| |

 با احترام به استاد جناب کاکایی که فرمود:

اگر روزی تو را می یافتم در ناکجاهایت

سرم را می نهادم با دو دستم پیش پاهایت

------------------------------------------

اگر روزی تو را می یافتم در کوچه تنهایت

یکی می کوفتم محکم به زیر ناکجاهایت

 

همین دیروز فهمیدم مرا دیگر نمی خواهی

که من هم با خودم گفتم: جنهم! گور بابایت!

 

ولی هر روز می گویی : قرار ما همین فردا

مرا دیوانه کردی با همین امروز و فردایت

 

گذشت آن روزگاری که به دقت با کمال میل

سرم را می بریدم می نهادم زیر پاهایت

 

تو با این حال و احوالت چگونه درس می خوانی

فقط  یک درس تو خوب است؛آن هم درس املایت

 

یقین دارم یقین داری همیشه زنده می مانی

و عزرائیل هم حتی نخواهد خورد حلوایت

 

تو با این بچه بازی ها چرا از خود نمی پرسی

چگونه مادرت دیگر نمی گیرد سرپایت؟!

 

همین شعری که نشنیدی کم از تیپا و اردنگی است؟

چگونه می توانی بعد از این برخیزی از جایت؟

 

::: سه شنبه سوم تیر ۱۳۹۳::: 15:22 ::: میرجعفری سیداکبر| |


Design By : Moussa Hashemzadeh